[vc_row][vc_column][vc_column_text]

تو را می ستایم… تو را می ستایم و بر دستان پر مهرت بوسه می زنم که چگونه قطره قطره ی خوبی هایت را چون دریایی بی انتها نثار من می کنی…

 تو را می ستایم که چگونه چتری از محبت و امنیت بر سرم باز می کنی تا مبادا باران تلخی های روزگار مرا خیس کند…

تو را می ستایم که چگونه آرام و زیبا با من سخن می گویی وقتی غنچه ی لبانت به گل لبخند شکفته می شود… وقتی گرم و صمیمی چشمان پر فروغت را به من می دوزی، تمام وجودم غرق در روشنی نگاهت می شود… همین آرامش سیمای بی مانند توست که نشاط و امید را در وجودم تازه می کند…

تو را می ستایم… تو را می ستایم که دستان گرم و لطیفت همیشه تیشه ی شکننده ی یخ های درون من است…

روزت مبارک مادرم.

[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][vc_column_text]

ویرانی‌های مکتب نوسازی از زبان کاوه فرهادی

مدرنیزاسیون یا “مکتب نوسازی” اگرچه پدیده ای متاخر است و ابداع صوری آن را به دهه های ۷۰ و ۸۰ میلادی منسوب می کنند ولی از لحاظ نظری پیشینه ای ۳۰۰ ساله دارد و مهمترین پارادایم فکری غالب نخبگان و برنامه ریزی توسعه حکمرانان جهان سوم و از جمله ایرانیان بوده است.

 کاوه فرهادی به بهانه بررسی مستند مادرکشی به نقد مکتب نوسازی در ایران پرداخته است:

پدران ما در گذشته، خودشان را با طبیعت منطبق می‌کردند، ولی نگاه مکتب نوسازی این است که با شیوه‌های فناورانه به کوه حمله کنند تا راه بسازند. این مکتب کاری به این ندارد که پدران ما در گذشته راه‌هایی را ساخته‌اند که محیط‌زیست «آخ» هم نگفته‌است چرا که اولین چیزی که در مکتب نوسازی له می‌شود، تفکر مشارکتی پرورش‌دهنده خلاقیت است.

ژاپن و هند تنها کشورهای درحال‌توسعه‌ای هستند که به مکتب نوسازی «آری» نگفتند. به همین دلیل هم هست که الان دارای تکنولوژی هستند.

در هندوستان همان واره‌ای که ما آن را برای همیشه از بین بردیم صنعتی کرده‌اند. با لبخند تمسخر نگفتند که حرف‌های سنتی نزنید.

از درون سنتی‌ترین فرهنگشان، جدی‌ترین فراورده‌های صنعتی را ساختند. قنات‌هایشان را خراب نکردند که پارک آبی بسازند.

از چمن برای زیبا‌کردن تپه‌های قهوه‌ای‌شان استفاده نکردند. چه شد که زنان و دختران ایرانی که زمانی بزرگ‌ترین تعاونی سنتی جهان را با «واره» و محصولات لبنی رهبری می‌کردند امروز به بزرگ‌ترین واردکننده لوازم آرایشی تبدیل شده‌اند؟

آب برای ما ملت‌های جهان‌سوم یک نماد است، نمادی برای اینکه بدانیم چقدر توانسته‌ایم گذشته خود را حفظ کنیم و چقدر آن را فراموش کرده‌ایم. ملتی که آب را به‌عنوان مادرش فراموش می‌کند، آیا چیز دیگری را به خاطر خواهدسپرد؟ وقتی ما قنات را حذف می‌کنیم، یعنی گذشته‌مان را در حوزه مدیریت آب پاک کرده‌ایم.

چطور می‌توان با یک گذشته پاک‌شده حال و آینده خود را بفهمیم؟ اگر حافظه تاریخی و فرهنگی خود را حذف کنیم، مطالعات آینده‌پژوهی به چه درد ما خواهندخورد؟ وقتی روندی نداریم که آن را تحلیل کنیم، از کدام آینده می‌خواهیم صحبت کنیم؟ حقیقت این است که همین بلایی که بر سر آب آوردیم را بر سر خاک و محیط‌زیست خود هم خواهیم‌آورد.

اقتصاد تکاملی می‌گوید روند توسعه خطی است، نه جهشی و ما، یعنی ملت‌های درحال‌توسعه، باید با رویکرد تکاملی و خطی این مسیر توسعه را طی کنیم. اگر این پرسش مطرح شود که چرا باید خطی باشد، در پاسخ باید گفت: چون اگر جهشی حرکت کنیم، آن‌ها به مشکل برمی‌خورند. آن‌ها در تکنولوژی هرلحظه جلوتر از ما هستند.

پس باید روند توسعه خطی باشد تا لاجرم ما تا ابد به دنبال آن‌ها بدویم. ما در انرژی هسته‌ای و نانوتکنولوژی جهشی عمل کردیم و واکنش غرب را دیدیم.

[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][vc_column_text line_height=”30″ animation=”rda_fadeIn”]

سلام بر مولد و میلاد مولا

دشت گونه ها از باران دیدگان، متنعم می شوند آن گاه که دست نیاز، عنایت یار را بکاود و در قنوت عاکفین، قلب ها را به کریم بی نیاز، اهدا کنند.در باغ اعتکاف و در صحن صفا و ساحت سپیده، اشک به امید عبور دلارام می افشانیم و هم آوا با معتکفان معراج، نام خجسته ی علی را ترنم می کنیم.شاکر و شادمان از آنیم که کعبه شکافت و عدالت، شکوفا شد. مباهات ماست که دیوار دل هایمان نیز بشکافد و ذره ای از آفتاب عنایت مولادر آن حلول کند.یاران! به شکرانه ی نزول عشق از سحاب رحمت، سر به آستان دوست سایید و اجلال امیر حماسه به محفل خاکیان، خوش آمد گویید.شکرا که آفتاب فتوّت از افق کعبه دمید و شبنم شرافت بر گلبرگ هستی نشست.همراز نبوت،آغوشاحمدمیکاود و محراب مسجد کوفه را. از کعبه تا بیت المعمور را با قلبشیعیان آذین بسته اند.ولایت کل آمد و کل ولایت ظهور کرد. مولای ما با ولادت خویش کربلا را به ارمغان آورد و سمند حماسه را راهی میدان خلوص و مجاهدت نمود. شعف را به شیعه بخشید و گل تبسم را به رسول یار و فخر آفرینش اهدا کرد.بدر سخاوت تابید. هستی، دوباره بهار را تجربه کرد و بر شانه های خسته زمین، همای سعادت نشست و سایه ی سبز عدالت بر کویر تفتیده ی تاریخ، گسترده شد. جغرافیای مودت و محبت، ترسیم گردید. صدف بیت الله الحرام، رخشا ن ترین گوهر کائنات را به خلقت عطا نمود. نکهت گل از مکه وزید و صاحب ذوالفقار، با وقار آمد. ساقی عطشناکان قسط با ساغر طهور معدلت، پای در حلقه دلخستگان نهاد و نوید سپیده ی وصل، انتشار یافت.دیده بگشایید که خورشید ازخانه ی یار برآمد و بر آسمان و اهل زمین تابید. دل به شکوفه های امید بیارایید که امیر عدل و عاطفه، خرامان به مسند احسان و عنایت دلدار آمد. یاور رسول، جان مصطفی، بشارت بهشت و نسیم احسان عرش و ولایت مطلق و آیت کرامت نازل شد. گرده ی روزگار، بار اندوه بر زمین نهاد و باغ بلیغ احساس، سرشار از عطر نرگس و یاس به تماشای دست افشانی گل ها و غزلخوانی عندلیبان نشست. شبنم شوق بر رخسار نسترن چکید و باران ستاره، ساحت صبح را مصفا نمود و کرانه ی نور را امواج دریای سُرور، سرشار از نمناکی طراوات کرد.حُسن یوسف و اعجاز مسیح و بیضای کلیم و سطوت خلیل و رحمت احمد، جلوه ی مکرر یافت.ای عاشقان و مستغفران در اسحار و معتکفان درگاه یار!سجاده ی سپاس بگسترانید و نماز نیاز ادا کنید و یا علی گویان به استقبال بهار ایمان بیایید و بذر رجاء در مزرع سبز رجب بیفشانید و با مقیمان مقام قدس، همنوا شوید و دل در دست مهرآگین مولا به ودیعت سپارید، که آنک صلای سرخوشان باده پرست است فنای در فتوت حیدر و بقا بر ولای ساقی کوثر.چه خجسته صباحی است زادروز رادمرد میدان عباد؛ آنگاه که از آسمان، فلق می بارد و از هور، سپیده می تراود.امروز در پیاله ی لاله به ناز، نور ناب می ریزند. غنچه ی دل به عشوه باشبنم شوق، رخسار می آراید. از بزم باده نوشان، آوای دف و نوای شعف می آید.
خلوت گزیدگان ملکوت را ببین که چه عاشقانه غزلخوانی کنند.تمامت نور عرش را به یکباره به اهل خاک عطا کرده اند.امروز، آیینه دار فضائل احمد و وارث خصائل انبیاء آمد.امیر غدیر و مولای خداجویان، چونان آیات عشق بر کعبه نازل شد.توحید و ولایت و نور در خانه ی یار به هم برآمدند و به زیارت علی نایل شدند.کعبه، گلدان زیباترین یاس هستی گردید.بهار در گستره ی زمین و آیینه در عرصه ی آسمان گسترد.سپاه سپیده، طلوع طلعت مهر را به نظاره نشست.یا علی!به رواق دیدگان شیعه خوش آمدی!ذوالفقار تو آیه ی عدالت بود و عدالتت سوره ی سعادت.جهاد و عزت و قسط ، آستانبوس سرای پاکت بودند.شهادت، مشتاق تو بود و شجاعت، خاضع درگاهت.بهشت شیعه، خال گونه ی توست یا ابوتراب!تمامی شب های قدر عاشقان، فدای لیلة المبیت تو باد.چشمان سیاه تو لیلة القدر است و ابرویت محراب مستغفرین.دل های ما در سُرور میلادت از شوق، بسان کعبه شکافت و شکوفه ی امیدمان شکفت.یا اباالحسن!سوگند به خاک قدومت که تا قیام قائم آل طه، خاکسار آستان ولایتیم و بر پیمان الهی خویش، پایدار.سلام ساکنان مسکن صدق و ارادت پاک دلدادگان، نثار مقدم قدسی تو باد.سلام شیعه بر قسیم نار و نور، سالار حماسه و حضور، امام شکیبا و شکور. سلام بر مولد و میلادت، سلام بر مشهد و معراجت.ای مولای موحدان و امیر ایمانیان و مقتدای مجاهدان! این کلام عرشی شیعه است که با ولادت با جلالت تو می گوید: « فزت و رب الکعبه »

[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][vc_column_text line_height=”30″ animation=”rda_fadeIn”]

به خدای کعبه رستگار شدم…

لذا آن حضرت پس از ضربت سختی که بر فرق مبارکشان خورد، فرمودند: «فزت و ربّ الکعبه»، به خدای کعبه رستگار شدم.

استاد شهید مطهری در این رابطه می‌فرماید: این است که می‌بینیم، علی(ع) آن گاه که می‌بیند مرگش به صورت شهادت نصیبش شده از خوشحالی در پوست نمی‌گنجد، ‌لذا در لحظات آخرین حیاتش می‌فرماید: به خدا سوگند هیچ امر مکروه و خلاف انتظاری برای من رخ نداده است، همان رخ داد که می‌خواستم و به آرزوی خود که شهادت است رسیدم، مثل من مثل کسی است که شب تاریک در جستجوی آب در صحرایی می‌گردم، ناگاه چاه آبی یا سرچشمه‌ای پیدا می‌کند، مثل من مثل جوینده‌ای است که به مطلوب خود نائل گشته است.

تا صورت پیوند جهـــــــــــــــان بود علی بود
تا نقش زمین بود و زمــــــــان بود علی بود

آن قلعه گشایی که در قلعـــــــــه ی خیبر
برکند به یک حملــــــــه و بگشود علی بود

آن گُرد سرافراز که انـــــــــــــــدر ره اسلام
تا کـــــــــار نشد راست نیاسود، علی بود

آن شیــــر دلاور که برای طمـــــــــــع نفس
بر خوان جهـــــــــــــان پنجه نیالود علی بود

شاهی که ولی بود و وصــــی بود علی بود
سلطان سخــــــــــــــا و کرم و جود علی بود

هم اول و هم آخـــــر و هم ظاهـــــر و باطن
هم عابـــــــد و هم معبد و معبود ، علی بود

آن لحمک لحمـــــی ، بشنو تــــــا که بدانی
آن یـــــــــــــار که او نفس نبی بود علی بود

سالروز شهادت مولای متقیان، امیر المومنین (ع)، صوت عدالت انسانی که دنیای آن زمان تاب و تحمل عدالت ایشان را نداشت را تسلیت عرض می نماییم.

[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]